به خاک مقدس عشق می افتم،

به خاک مقدس عشق می افتم برگرد، رو به کعبه مقدس عشق می کنم ، در برابرش سجده عشق می کنـم وبا فریاد بـی صدا می گویـم زود برگرد.
بیا وبـمان در هـمیـن دیار عشق ، در هـمیـن قلب بی طاقت بـمان .
من تـحمل این دوری وفاصله را ندارم.من نـمی توانـم حتـی برای یک لـحظه دوری تو را تـحمل کنم .من نـمی توانـم حتـی یک لـحظه از یاد تو غافل باشم . من نـمی توانـم حتـی برای یک لـحظه نام تو را بر زبان نیاورم . صدایـی که هر روز به من آرامش می داد ودلـم را آرام می کرد وهر روز با من هـمدل بود وهم درد را روزی است که نشنیده ام.
تو که می دانـی بـی تو نیستم ، پس زود برگرد ، زود.
ستاره ها در آسـمان می درخشند، هرکدامشان تو را یادم می آورند ،مـخصوصا ستاره های بادبادکی .نا خودآگاه اشک در چشمانـم حلقه می زند وقطره های آن به روی گونه جاری می گردد.دلتنگی عجیبـی سرتاسر وجودم را گرفته است.
چشـمایـم را می بندم ، خاطرات گذشته جلوی چشمهایـم رژه می روند.
هـمیشه وقتی دلتنگ می شدم ،سوار بر موتور توی خیابانـهای شهر پرسه می زدم ، اما حالا خیلی این دلتنگی با آن دلتنگی فرق دارد . دست به سوی آب می برم ووضو از عشق می سازم.رو به درگاه احدیت می کنم وفقط تو را می خواهم.
تو اینجا نیستـی ودل من چقدر بـهانه تو را می گیـرد ، تو را می خواهد وتو را فریاد می کند .
نوشته هایت را بیش از صد بار خوانده ام وبا هر بار خواندنشان …
لباسهایـم خیس است ومن سردمه وتو می دانـی که این سردی از کجاست؟
یادت هست چگونه آرام آرام از کوچه پس کوچه های دلـم گذشتـی وپا به کلبه کوچک احساسم گذاشتـی؟
یادت هست که گفتـی : تـمام آسـمان من خلاصه در چشمان توست وخواستـی که مراقب آسـمانت باشم .
آسـمان تو این چند روز بارانـی بود ، ابری نبود اما باران می بارید . تو که رفتی تنها هـمدم ومونس من هـمیـن قطرات باران بودند که اگر نبودند نـمی دانـم چه بر سرم می آمد.
می دانستم که دوری سخته اما نه به این سختـی.
با آن که می دانستم این دوری خیلی طول نـمی کشه اما …
بغض راه گلویـم را بسته ودستانـم نای نوشتـن را ندارند.
من تـحمل دوری از تو را ندارم ، ندارم ، ندارم

یه روز بهم گفت: «می‌خوام باهات دوست باشم؛آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز دیگه بهم گفت: «می‌خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام».بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام».یه روز دیگه گفت: «می‌خوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد که همه چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم.فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام». یه روز تو نامه‌ش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه می‌دونی؟من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخند کشیدم وزیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم. آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام».حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام
 
به خاطر عشق ، جنگ بکن اما هیچ وقت اونو گدایی نکن


 

هو


People see God every day; they just don't recognize Him.
.مردم هر روز خدا را می بینند، فقط او را تشخیص نمی دهند

Let God love others throght you,
and let God love you throght others.
.بگذار خداوند دیگران را به وسیله تو دوست بدارد و تو را به وسیله دیگران

God understands our prayers even
when we can't find the words to say them.
.خدا دعای ما را می فهمد، حتی وقتی کلمه ای برای گفتنش پیدا نمی کنیم

When you'r self-esteem is low
think about being created in the image of God.
،هر وقت احساس احترام به خود در شما کاهش یافت
.فکر کنید که خداوند شما را به صورت خودش آفریده است

We may have different holidays and different prayers,
but we have the EXACT SAME God which means
we are more the same than we are different.
،ممکن است ما تعطیلات و دعاهای متفاوت داشته باشیم
.اما همگی دقیقا یک خدای واحد داریم
.این نشان می دهد که شباهت های ما بیشتر از تفاوت های مان است


Every evening I turn my worries over to God.
He's going to be up all night anyway.
.هر شب نگرانی هایم را به خدا وا می گذارم
.او به هر حال تمام شب بیدار است

God is a circle whose center is everywhere and
whose circumference is nowhere.
.خداوند دایره ایست که مرکزش همه جاست، و محیطش هیچ کجا نیست

God gives the nuts but he does not crack them.
.خدا گردو را می دهد، اما آن را برای مان نمی شکند

Rebellion to tyrants is obedience to God.
.سرپیچی از فرمان ظالم، اطاعت از امر خداست

God has never given us a dream without also
including the power to achieve that dream.
.خداوند هرگز به ما رویایی نمی دهد که توان تحقق بخشیدن به آن را نداشته باشیم

God has given us two hands-one to receive with
and the other to give with.
We are not cisterns made for hoarding;
we are channels made for sharing.
.خداوند به ما دو دست داده است، یکی برای گرفتن و دیگری برای دادن
،ما مخزن هایی نیستیم که برای ذخیره چیزها ساخته باشند
.ما کانال هایی هستیم برای تقسیم چیزها

If God gave you everything you asked for,
where would you put it?
،اگر خداوند همه چیزهایی را که می خواهی به تو می داد
آنها را کجا جا می دادی؟

 

بعد از غیبتی طولانی آمدم

 بهشت همان راه بهشت است

 

 فلوت بی نهایت، بی وقفه نواخته می شود،
 و نوایش عشق است.
وقتی که عشق تمام محدودیت ها را ترک می گوید،
 به حقیقت می رسد.
رایحه اش به چه وسعتی پخش می شود!
پایانی ندارد، هیچ چیز سرراهش را نمی گیرد.
شکل این نوا درخشان است
همچون میلیون ها خورشید:
آن وینای بی قیاس نت های حقیقت را می نوازد.
 
طریق عشق ظریف است!
در آن، نه خواستن وجود دارد و نه نخواستن،
 در آنجا فرد خویش را در پاهای او گم می کند،
 در آنجا فرد در شوق جستن غرقه می شود:
غوطه ور در اعماق عشق
همچون ماهی در آب.
 
عاشق هرگز در تقدیم کردن سرش
برای خدمت به خدایش تاخیر نمی کند.
 
کبیر راز این عشق را برملا می کند.


                                            **********************

دلت اومد که این طوری منو فراموشم کنی
اشکمو صد پاره کنی ، این جوری خاموشم کنی
چترتو وا کردی گلم ، نشد یه بار نگات کنم
رفتی برو ، اما بذار یه بار دیگه نگات کنم

               یه عمری آسمون بودی ، دستم به تو نمی رسید
نه قطره ای روی زمین ، نه چشم تو منو ندید
هر چی  رو من قسم دادم به حرمت ستاره ها
تا که به تو نشون بدم ، بین تموم قطره ها
خدا که این قصه رو دید از رو زمینش منو چید
ابری شدم که آسمون ، باز دوباره منو ندید
از بخت بد، من این بالا ، این آسمونِ رو زمین
باید که قطره ای بشم ، ای آسمون منو ببین
قطره شدم از آسمون تا که بگم دیوونتم
من عاشق بوی نمِ اشکای روی گونتم
به جای بارون گریه ها ، مال تو باشه نازنین
بذار که با لمس تنت آروم بمیرم رو زمین
نذار که حرف آخرم ، با گریه همبازی بشه
بگو که من دوسِت دارم ، تا این دلم راضی باشه
هیچی نگفتش آسمون ، حتی منو نگا نکرد
تو لحظهً مرگ منم ، یه بار منو صدا نکرد... 

 

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما ....
 

مرمر

مر مر
 
توی یه موزه ی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دورو نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن.
و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه
یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:
"این؛ منصفانه نیست!
چرا همه پا روی من می ذارن تا تورو تحسین کنن؟!
مگه یادت نیست؟!
ما هر دومون  توی یه معدن بودیم,مگه نه؟
این عادلانه نیست!
من خیلی شاکیم!"
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت:
"یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختی  و مقاومت کردی؟"
سنگ پاسخ داد:
"آره ؛آخه ابزارش به من آسیب میرسوند."
آخه گمون کردم می خواد آزارم بده.
آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم."
و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که:
"ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه.
به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم .
به طور حتم در پی این رنج ؛گنجی هست.
پس بهش گفتم :
"هرچی میخوای ضربه بزن ؛بتراش و صیقل بده!"
و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم.
و هر چی بیشتر می شدن؛بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم!
پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن."
آره عزیز دلم!رنج و سختی ها هدایای خالق مهربون هستیه به من و تو .
 
و یادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشیم که خودمون هم نمی تونیم از الان باور و تصور کنیم.
پس بیا ازین به بعد به هر مسئله و مشکلی سلام کنیم و بگیم:"خوش اومدی"
 
و از خودمون بپرسیم :
 
"این بار اون لطیف بزرگ چه موهبت و هدیه ای برامون فرستاده؟"

درسهایی از زندگی

درسهایی از زندگی
 
1- اعتماد سازی سالها بطول می انجامد، اما ممکن است در عرض چند ثانیه از میان برود.
2- در این دنیا اهمیت ندارد که چه چیزهایی دارید، بلکه این مهم است که چه کسی را در زندگی خود دارید.
3- هنگامی که خود را با دیگران مقایسه میکنید در واقع ارزش وجودی خود را زیر سوال میبرید. ما همگی افرادی بی همتا و منحصر بفرد میباشیم.
4- شما میتوانید کاری را در یک لحظه انجام دهید که تا پایان عمر موجب پشیمانی و اندوه شما گردد.
5- برای رسیدن به شخص آرمانی و ایده آل خودتان به روندی مادام العمر نیاز است.
6- با بهره گیری از فرصتهاست که ما شجاعت را می آموزیم.
7- یا باید رفتار و نگرش خود را کنترل کنید و یا آنکه تحت فرمان رفتار خود در خواهید آمد.
8- ما نسبت به کرده خود مسئول میباشیم، صرفنظر از اینکه چگونه آن را توجیه کنیم.
9- هر چقدر هم که آغاز یک رابطه پر حرارت و عاشقانه باشد، علاقه و احساسات آتشین فرو خواهد نشست و بهتر است چیز دیگری جای آن را بگیرد.
10- قهرمانان افرادی هستند که عملی را که میبایست انجام پذیرد را انجام می دهند، صرفنظر از پیامدهای آن.
11- پول ابزاری نامناسب برای امتیاز دهی میباشد.
12- میزان کمال و پختگی به نوع تجارب و میزان درس گیری شما از آن تجارب بستگی دارد و نه به میزان سن شما.
13- این با خارج گشتن از محدوده آسایش است که ما رشد میکنیم.
14- هر مقدار هم که دوست شما خوب باشد، بر خی اوقات احساسات شما را جریحه دار خواهد کرد، و شما باید وی را مورد بخشش قرار دهید.
15- این تنها کافی نیست که دیگران را مورد بخشش قرار دهید، برخی اوقات شما خودتان را هم باید ببخشید.
16- هر اندازه هم که قلب شما شکسته شده باشد، جهان برای اندوه شما از حرکت نخواهد ایستاد.
17- پیشینه و شرایط شما قطعا در آنچه که هستید تاثیر گذار بوده اند، اما شما در شکل گیری شخصیت آینده خود مسئول میباشید.
18- دو فرد ممکن است به یک چیز واحد و کاملا یکسان نگاه کنند و چیزهایی کاملا متفاوت ببینند.
19- کیفیت ارتباط برقرار کردن شما تعیین کننده کیفیت زندگی شما خواهد بود.
20- شما قادر هستید به هر چه که میخواهید برسید، بشرط آنکه ایمان داشته باشید که استحقاق آن را دارید و وقت، انرژی و ذهن خود را وقف آن کنید.
21- شما می باید اهداف خود را بر اساس خواسته های خود تعیین کنید، و نه خواسته های دیگران.
22- زندگی در گذشته و آینده از زندگی امروز شما میکاهد.
23- اگر تناسب اندام خود را حفظ نکنید در دراز مدت تاوان آن را خواهید پرداخت.
24- در هر کجا از عرصه زندگی که شما برای آن انرژی صرف نمیکنید، زیان خواهد دید.
25- شما قادر نمیباشید دیگران را وادار کنید تا شما را دوست داشته باشند، تنها کاری که میتوانید انجام دهید آنست که فردی دوست داشتنی گردید.
26- اگر شما از انتظارات و نیازهای خود به دیگران چیزی نگویید، تنها چیزهایی را که آنها حدس میزنند شما به آن نیاز دارید را در اختیارتان قرار خواهند داد. و این ممکن است با خواسته های شما بسیار متفاوت باشد.

بعضی ها

بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه
بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو
بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه
بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی
بعضی‌ها زمین‌ها را از خدا مجانی می‌گیرند و به بندگان خدا گران می‌فروشند
بعضی‌ها حمال کتابند
بعضی‌ها بقال کتابند
بعضی‌ها انباردارکتابند
بعضی‌ها کلکسیونر کتابند
بعضی‌ها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان
بعضی‌ها اصلا‏ قیمتی ندارند
بعضی‌ها به درد آلبوم می‌خورند
بعضی‌ها را باید قاب گرفت
بعضی‌ها را باید بایگانی کرد
بعضی‌ها را باید به آب انداخت
بعضی‌ها هزار لایه دارند
بعضی‌ها ارزششان به حساب بانکی‌شان است
بعضی‌ها همرنگ جماعت می‌شوند ولی همفکر جماعت نه
بعضی‌ها را همیشه در بانک‌ها می‌بینی یا در بنگاه‌ها
بعضی‌ها در حسرت پول همیشه مریضند
بعضی‌ها برای حفظ پول همیشه بی‌خوابند
بعضی‌ها برای دیدن پول همیشه می‌خوابند
بعضی‌ها برای پول همه کاره می‌شوند
بعضی‌ها نان نامشان را می‌خورند
بعضی‌ها نان جوانیشان را میخورند
بعضی‌ها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضی‌ها نان پدرانشان را میخورند
بعضی‌ها نان خشک و خالی میخورند
بعضی‌ها اصلا نان نمیخورند
بعضی‌ها با گلها صحبت می‌کنند
بعضی‌ها با ستاره‌ها رابطه دارند
بعضی ها صدای آب را ترجمه می‌کنند
بعضی ها صدای ملائک را می‌شنوند
بعضی ها صدای دل خود را هم نمی‌شنوند
بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمی‌دهند
بعضی ها در تلاشند که بی‌تفاوت باشند
بعضی ها فکر می‌کنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست
بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست
بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود می‌دانند
بعضی ها فکر میکنند پول مغز می‌آورد و بی پولی بی مغزی
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می‌کشند
بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می‌گیرند
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمی‌کشند
بعضی ها یک درجه تند زندگی می‌کنند، بعضی‌ها یک درجه کند
هیچکس بی‌درجه نیست
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما می‌خورند
بعضی ها در تمام زندگی‌شان نقش بازی می‌کنند
بعضی از آدمها فاصلة پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ
بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر، بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ

ولنتاین مبارک

روز ولنتاین شاید روزی ولنتاین شد که رومی ها در 15 فوریه هر سال جشن "لوپرکالیا" “Lupercalia” را برگزار میکردند.

آنها عقیده داشتند الهه لوپرکالیا، گله های چوپانان را از شر گرگان گرسنه حفظ میکند. در مراسمی که برای بزرگداشت این الهه برگزار می کردند، دختران رومی نام خود را روی برگه ای می نوشتند و در جعبه مخصوص می انداختند، پسران از داخل جعبه، اسمی بیرون می کشیدند و برای یکسال با آن دختر دوست می ماندند. این دوستی معمولا به ازدواج منجر می شد.

پس از رواج مسیحیت، این آیین خرافاتی به مراسم روز "سنت ولنتاین" تغییر نام داد، اما همچنان قرعه کشی اسم ادامه داشت.

 

در تاریخ، هفت مرد با نام سنت ولنتاین وجود دارند.یکی از آنها، قدیسی است که در قرن سوم میلادی و زمان پادشاهی کلادیوس دوم زندگی می کرده است. وقتی کلادیوس تصمیم گرفت سپاهی عظیم تشکیل دهد، عده ای از مردان ترجیح دادند در کنار خانواده خود باشند و از دعوت کلادیوس برای پیوستن به سپاه استقبال نکردند. این موضوع کلادیوس را به خشم آورد به نحوی که ازدواج را ممنوع کرد و با باطل اعلام کردن نامزدی ها، قصد داشت دلبستگی مردان به خانواده هایشان را کم کند. سنت ولنتاین، اما، با این اقدام مخالف بود و آن را غیر منصفانه می دانست، به همین دلیل مخفیانه، دختران و پسران را به عقد هم در می آورد. کلادیوس هتگامی که از این موضوع با خبر شد، دستور قتل ولنتاین را صادر کرد. به این ترتیب سنت ولنتاین روز 14فوریه اعدام شد و دوست دارانش جسدش را در باغ کلیسایی در شهر رم به خاک سپردند.

 

در روایتی دیگر سنت ولنتاین که به خاطر کمک به مسیحیان، به زندان افتاده بود، در آنجا، عاشق دختر زندانبان میشود. کلادیوس دستور اعدام او را در 14 فوریه سال 269 میلادی صادر می کند. سنت ولنتاین، پیش از اعدام شدن، نامه ای عاشقانه برای دختر زندانبان می نویسد، با این امضا : از طرف ولنتاین تو.

                       

به گواهی کتاب تاریخ تمدن( اثر ویل آریل دورانت)، سنت ولنتاین حامی عشاق بوده است، بطوریکه در سال 496، گلاسیوس، پاپ اعظم، 14 فوریه یعنی روز اعدام شدن سنت ولنتاین را روز عشاق تعیین کرد و نام آن را ولنتاین گذاشت روزی که پیغام های عاشقان رد وبدل میشود.

 
ولنتاین 1

سنت ها و اعتقادهای قدیمی:

در اروپا 14 فوریه را روز جفت گیری پرندگان می دانند. در انگلستان تعدادی از کودکان با پوشیدن لباس بزرگ تر ها از خانه ای به خانه می رفتند و شعری در ستایش سنت ولنتاین می خواندند.

در ولز مرسوم ترین هدیه روز ولنتاین، قاشق هایی با نقش قلب، قفل، و کلید بود. هدیه ای با این معنی: تو قلب مرا گشوده ای.

در فرانسه، پسران اسم معشوقه خود را روی بازوی لباسشان می نوشتندتا به همه بگویند: از حس من آگاه شوید! در بعضی دیگر از کشور های اروپایی، دختران جوان لباسهایی را که در روز ولنتاین از پسران هدیه گرفته بودند، نگاه می داشتند که این به معنی پاسخ مثبت به در خواست ازدواج بود.

داستان هایی هم درباره این روز وجود دارد. اینکه اگر سینه سرخ از بالای سر دختری عبور کند او با یک ملوان ازدواج میکند و اگر گنجشک عبورکند، همسرش مرد فقیری میشود و اگر آن پرنده سهره طلایی باشد، آن دختر با مردی پولدار ازدواج خواهد کرد.


ولنتاین 


سمبل ها و نشانه ها:

نوار و روبان قرمز: به زمانهای قدیم بر می گرده که شوالیه ها هنگامی که عازم جنگ بودند؛ نوار و یا روسری از معشوقه خود دریافت می کردند و آنرا به یادگار با خود میبردند. الهه عشق:یک الهه اسطوره ای است که او را پسر ونوس می دانند و این نام به لاتین به معنای آرزو طلب و درخواست است.پسری کوچک و عریان با دو بال و لبخندی موزیانه و یک تیر و کمان. و هر گاه تیر خود را به سمت قلب کسی نشانه بگیرد او عاشق می شود.

و همچنین گل رز که بی شک مشهورترین گل است و بیان کننده عشق که در بیشتر اوقات به صورت ناشناس فرستاده می شود.

 ولنتاین 2


ولنتاین از نوع چینی!:

در چین افسانه ای خاص وجود دارد که نمادی از عشق است و با روز ولنتاین یکی است، هفتمین روز از هفتمین ماه در تقویم چینی( برابر با 14 فوریه میلادی) به نام "Qi Qiao Jie" نامگذاری شده است. روایات زیادی در مورد این روز وجود دارد. بکی از این روایات مربوط به الهه بهشت و هفت دختر اوست، که برای آبتنی به زمین می آمدند، و در یکی از روزها گله داری به نام "Niu Lang" لباسهای آن ها را بر میدارد.الهه و هفت دختر برای پس گرفتن لباس هایشان تصمیم میگیرند، زیباترین دختر را که کوچکترین هم بود نزد گله دار بفرستد، هنگامی که این یکدیگر را میبینند، عاشق هم میشوند. الهه بهشت به این دو اجازه می دهد، سالی یکبار در هفتمین روز از هفتمین ماه تقویم چینی، یکدیگر را میبینند و در این روز پرنده ای از بال خود پلی می سازد،تا دختر بهشت از آن عبور کند و معشوق خود را ببیند.

 

روز ولنتاین ابتدا فقط در کشور روم رواج داشت اما کم کم به تمام کشور های اروپایی منتقل شد و با برگزاری مراسم در کشور های اروپایی و آمریکایی، می بینیم که این روز جهانی شده است.
ولنتاین 4