عید تون مبارک

زمزمه جاماندگان رمضان در عرفه
دلم هوای باریدن دارد و نمی‌بارد. بغضم میل شکستن دارد و نمی‌شکند. می‌خواهم در ابری‌ترین لحظه‌ها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم.
 . . . و اما باز این اشک است که از جاده‏هاى دل مى‏گذرد و در کویر نیاز ساکن مى‏شود . دوباره کبوترهاى محرم خیال، با خاک

عرفات ، تیمم مى‏کنند . نمى‏دانم! اما هرچه هست من زائر کوى حسینم . مى‏خواهم با زمزمه‏هاى حسینى در صحراى محرم، محرم درگاه خدا شوم،
می‌خواهم امروز زیباترین واژه‌ها را برای دلم بسرایم. می‌خواهم تمام کلمه‌هایی که می‌نویسم کبوتر شوند و روی قطره‌ای شبنم آشیان بگیرند. می‌خواهم تمام فاصله‌ها را بشکنم و با تو صمیمی‌تر شوم،
دلمان این روزها به خشکسالى عشق دچار شده است، نمى‏فهمیم، چشمه‏هاى خلوص‏مان خشک شده است نمى‏بینیم . گفتیم از اینجا تا فرات برویم، هرچه باشد تشنه‏ى عشقیم،
راستى امروز اگر تشنه‏ى قطره‏اى از فرات عاشقى شویم و تا دجله‏هاى دل‏دادگى قصد دویدن کنیم، باید به کدامین ابر، تمناى باریدن کنیم تا زیر باران معرفت، عرفه را بیابیم؟
وقتى وادى به وادى عرفه را پیمودیم، حمد خدا مى‏خواندیم و نعمت‏هاى او را سپاس مى‏گفتیم و در حیرت مى‏ماندیم، از الطاف بى‏همتاى او و اکنون رسیدیم به تمناى عاشقانه، باید عبد ذلیل شویم، در مقابل معبود عزیز . قطره قطره سوز دل به خاک بریزیم، تا بذر التماس‏مان تا افلاک قد بکشد و آن‏گاه عارفانه‏ها را بخوانیم .
ای آفریدگار آوازهای شکسته! اکنون شکسته‌ترینم ، می‌خواهم با شکسته‌های دلم، به سراغ تو بیایم، با زمزمه‌های پر سوز عرفه در فرازی که مولایم حسین سر به سوی آسمان، اشک از دیده، حزن در گلو چنین تو را خوانده است: ای که از هر کسی شنواتری، یا أسرع الحاسبین، یا أرحم الرّاحمین، تو رحیمی، مهربانی، خدای رحمتی، آفریدگار محمدی،‌ ای رحیم! نیازم رو به درگاه توست و تمنایم به لطف بی‌منتهای توست، مبادا از درگاهت ناامید بازم گردانی.
یارب! می‌خواهم این نوا را چون مولایم حسین بارها و بارها تکرار کنم. آن‌چنان که او تو را می‌خواند و دل هر شنونده‌ای لرزید،
یارب! من از تو رهایی می‌طلبم، ابتدا، از خودم، از این نفس سرکش،‌ از این تنی که شهوت بر فطرتش غالب شده، آری، رهایی می‌خواهم، رهایی از زندان گناه.
یارب! مرا رها کن از هرچه که فردا مرا در نزد حسین(ع) شرمنده می‌کند،
خدایا ! دل سرد سیرم را با خورشید هدایت خود گرم کن، چنان که فردای قیامت، شرمسار نباشم.
معشوقا ! به دنبال آسمانى‏ترین واژه‏ام تا یکى از هزار نام نیکوى تو را بخوانم ...
پس دریاب به نگاهى این همه نیاز را اى بى‏نیاز ...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد