محرم

بوى محرم که به مشام مى‏رسد، عالم رنگى دیگر مى‏گیرد. قلبها تندتر از هر زمان و محزونتر از همیشه مى‏تپد و میل به سوگ نشستن مثل خون در رگها مى‏دود و آن وقت، در چشم برهم زدنى پرچمهاى سرخ و سبز و سیاه در گوشه گوشه شهر و دیار ما به اهتزاز درمى‏آید و همه جا رنگ ماتم به خود مى‏گیرد.
 
این حسیـن کیست که عـالـم همه دیـوانـه اوست
این چه شمعى است که جانها همه پروانه اوست
هر کجا مى‏گذرم عکس رخش جلوه‏گر است
هر کجا مى‏نگـرم جلـوه مستــانه اوســت
عشق به حسین دلیل نمى‏خواهد، گویى خاک وگل ما را با محبت او سرشته‏اند
و خون خدا، سرچشمه همه دریاهاست. به تو مى‏گویند: «حسین» ، زیرا به یقین، ذهن تاریخ، نمى‏تواند خون خدا را تفسیر کند، جز با نام تو. و «حسین» را نمى‏توان تفسیر کرد، مگر با عشق. تا دنیا دنیاست، عشق هم مى‏ماند،اگر در حسین (ع) محو شود.
به تو مى‏گویند: «حسین» ، زیرا پژواک نامت در تلفظ کربلا طنین‏انداز است و کربلا، حماسه مکرر آفرینش انسان است. در این گردش متناوب، خون زاده مى‏شود و تا ملکوت اوج مى‏یابد و به شهادت مى‏رسد و دوباره زاده مى‏شود و دوباره و دوباره...
و تو، نقطه مرکز این حرکت دوّار هستى که شعاعش تا بى‏نهایت، استوارى دارد.
از عاشوراى حضورت، تا اربعین عروجت، تاریخ را هزاران پیچ و خم رخ داده است و هر لحظه انگار فصل تازه‏اى از حماسه بودن توست.
زمانه، حرف‏ها دارد، ولى ناباورانه سکوت خویش را به سوگ نشسته است. تاب گفتن هم ندارد، چرا که ظرف ادراک‏ها حقیر است.
میدان جاذبه شگفتت، هر دو قطب زمینى را مى‏رباید و همه جاذبه‏هاى دیگر را از دل مى‏راند و به یک سو مى‏افکند، تا تنها تو باشى و بس. با کلمات نمى‏شود بازى کرد، وقتى که پاى عظمت تو در میان باشد.
دستم به قلم مى‏رود و قلمم، تاب نقش زدن را بر کاغذ بى جان ندارد. نامت آتش مى‏زند به جان آب، چه رسد به کاغذ، حتى اگر کاغذ، صفحه‏اى باشد به وسعت تمام آسمان‏ها.
در دایره کلمات، واژه‏اى نمى‏شناسم که تقدس تو را بنمایاند و عظمت مبهم تو را به زبان آدم‏هاى این دنیا تعبیر کند،جز واژه خدایى «حسین (ع) » که «حسین» تنها در «حسین» تفسیر مى‏شود

یه نرم افزار توپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ

سلام دوستان عزیز امروز می خوام بر خلاف تمام مطالب گذشته یه فیلتر شکن توپ براتون بذارم که اگه اینو نصب کنید دیگه فیلتر های مخابرات باید رفع زحمت کنن ولی خدایش نظرتون رو بذارید

http://beta.yousendit.com/transfer.php?action=download&ufid=043AF925CFB03D5B

سلام دوستان عزیز  و گرامی فرا رسیدن ماه محرم و ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین رو به شما عزیزان تسلیت عرض می کنم

http://margesabz.blogsky.com

http://margesabz.blogsky.com

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست
*************************************
همین الان.......در همین لحظه...
 
* یک نفر در فکر شماست
*یک نفر نگران شماست
*یک نفر دلش برای شما تنگ شده
*یک نفر می خواهد با شما حرف بزند.
*یک نفر می خواهد که با شما باشد.
*یک نفر آرزو داره تا شما مشکلی نداشته باشید.
*یک نفر امید به پشتوانه شما و حمایت شما دارد.
*یک نفر می خواهد دستهای شما را نگه دارد.
* یک نفر می خواهد همه مشکلات شما حل شود
* یک نفر می خواهد شما خوشحال باشید .
*یک نفر می خواهد شما او را پیدا کنید
*یک نفر موفقیت شما را داره جشن می گیره
*یک نفر دوست داره به شما هدیه بدهد.
* حتی یک نفر فکر می کند که خود شما هدیه هستید.
*یک نفر شما را دوست دارد.
*یک نفر آرزو دارد که شانه شما برای حل مشکلاتتان باشد.
 
یک نفر منتظره تا این متن را دریافت کنه ... بفرست .. به هرکس که انتظار داره و حتی نداره بفرست . بفرست  تا اون یکنفر خودش پیش شما برگرده

فرشته بیکار

فرشته بیکار:
روزی مردی خواب عجیبی دید، اون دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هائی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند، وآنها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید، شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد،‌گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هائی به زمین می فرستند.
مرد پرسید: شما ها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت:‌این جا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان می فرستیم .
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته ای بیکار نشسته است
مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر

این گونه زندگی کنیم

این گونه زندگی کنیم
 
شاد شاد اما دلسوز
مثبت مثبت اما مراقب
سالم سالم اما صالح
محکم محکم اما نرم
سریع سریع اما پیوسته
متواضع متواضع اما سربلند
آزاد آزاد اما قانونمند
صبور صبور اما پیگیر
مصمم مصمم اما بیخیال
پر پر اما افتاده
ساده ساده اما زیبا
مهربان مهربان اما جدی
امیدوار امیدوار اما کوشا
سبز سبز اما بی رنگ (بی ریا)
متفاوت متفاوت اما همخوان
خالص خالص اما خلاق
مطمئن مطمئن اما هوشیار
سبک سبک اما سنگین
بخشنده بخشنده اما متعادل
مومن مومن اما راستین
عاشق عاشق اما عاقل
سختگیر سختگیر اما به وقتش
شکرگزار شکرگزار ، دیگه اما نداره
 
کاملا هدفمند پیش به سوی
 خوشبختی و موفقیت
 

عید تون مبارک

زمزمه جاماندگان رمضان در عرفه
دلم هوای باریدن دارد و نمی‌بارد. بغضم میل شکستن دارد و نمی‌شکند. می‌خواهم در ابری‌ترین لحظه‌ها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم.
 . . . و اما باز این اشک است که از جاده‏هاى دل مى‏گذرد و در کویر نیاز ساکن مى‏شود . دوباره کبوترهاى محرم خیال، با خاک

عرفات ، تیمم مى‏کنند . نمى‏دانم! اما هرچه هست من زائر کوى حسینم . مى‏خواهم با زمزمه‏هاى حسینى در صحراى محرم، محرم درگاه خدا شوم،
می‌خواهم امروز زیباترین واژه‌ها را برای دلم بسرایم. می‌خواهم تمام کلمه‌هایی که می‌نویسم کبوتر شوند و روی قطره‌ای شبنم آشیان بگیرند. می‌خواهم تمام فاصله‌ها را بشکنم و با تو صمیمی‌تر شوم،
دلمان این روزها به خشکسالى عشق دچار شده است، نمى‏فهمیم، چشمه‏هاى خلوص‏مان خشک شده است نمى‏بینیم . گفتیم از اینجا تا فرات برویم، هرچه باشد تشنه‏ى عشقیم،
راستى امروز اگر تشنه‏ى قطره‏اى از فرات عاشقى شویم و تا دجله‏هاى دل‏دادگى قصد دویدن کنیم، باید به کدامین ابر، تمناى باریدن کنیم تا زیر باران معرفت، عرفه را بیابیم؟
وقتى وادى به وادى عرفه را پیمودیم، حمد خدا مى‏خواندیم و نعمت‏هاى او را سپاس مى‏گفتیم و در حیرت مى‏ماندیم، از الطاف بى‏همتاى او و اکنون رسیدیم به تمناى عاشقانه، باید عبد ذلیل شویم، در مقابل معبود عزیز . قطره قطره سوز دل به خاک بریزیم، تا بذر التماس‏مان تا افلاک قد بکشد و آن‏گاه عارفانه‏ها را بخوانیم .
ای آفریدگار آوازهای شکسته! اکنون شکسته‌ترینم ، می‌خواهم با شکسته‌های دلم، به سراغ تو بیایم، با زمزمه‌های پر سوز عرفه در فرازی که مولایم حسین سر به سوی آسمان، اشک از دیده، حزن در گلو چنین تو را خوانده است: ای که از هر کسی شنواتری، یا أسرع الحاسبین، یا أرحم الرّاحمین، تو رحیمی، مهربانی، خدای رحمتی، آفریدگار محمدی،‌ ای رحیم! نیازم رو به درگاه توست و تمنایم به لطف بی‌منتهای توست، مبادا از درگاهت ناامید بازم گردانی.
یارب! می‌خواهم این نوا را چون مولایم حسین بارها و بارها تکرار کنم. آن‌چنان که او تو را می‌خواند و دل هر شنونده‌ای لرزید،
یارب! من از تو رهایی می‌طلبم، ابتدا، از خودم، از این نفس سرکش،‌ از این تنی که شهوت بر فطرتش غالب شده، آری، رهایی می‌خواهم، رهایی از زندان گناه.
یارب! مرا رها کن از هرچه که فردا مرا در نزد حسین(ع) شرمنده می‌کند،
خدایا ! دل سرد سیرم را با خورشید هدایت خود گرم کن، چنان که فردای قیامت، شرمسار نباشم.
معشوقا ! به دنبال آسمانى‏ترین واژه‏ام تا یکى از هزار نام نیکوى تو را بخوانم ...
پس دریاب به نگاهى این همه نیاز را اى بى‏نیاز ...

عید تون مبارک

زمزمه جاماندگان رمضان در عرفه
دلم هوای باریدن دارد و نمی‌بارد. بغضم میل شکستن دارد و نمی‌شکند. می‌خواهم در ابری‌ترین لحظه‌ها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم.
 . . . و اما باز این اشک است که از جاده‏هاى دل مى‏گذرد و در کویر نیاز ساکن مى‏شود . دوباره کبوترهاى محرم خیال، با خاک

عرفات ، تیمم مى‏کنند . نمى‏دانم! اما هرچه هست من زائر کوى حسینم . مى‏خواهم با زمزمه‏هاى حسینى در صحراى محرم، محرم درگاه خدا شوم،
می‌خواهم امروز زیباترین واژه‌ها را برای دلم بسرایم. می‌خواهم تمام کلمه‌هایی که می‌نویسم کبوتر شوند و روی قطره‌ای شبنم آشیان بگیرند. می‌خواهم تمام فاصله‌ها را بشکنم و با تو صمیمی‌تر شوم،
دلمان این روزها به خشکسالى عشق دچار شده است، نمى‏فهمیم، چشمه‏هاى خلوص‏مان خشک شده است نمى‏بینیم . گفتیم از اینجا تا فرات برویم، هرچه باشد تشنه‏ى عشقیم،
راستى امروز اگر تشنه‏ى قطره‏اى از فرات عاشقى شویم و تا دجله‏هاى دل‏دادگى قصد دویدن کنیم، باید به کدامین ابر، تمناى باریدن کنیم تا زیر باران معرفت، عرفه را بیابیم؟
وقتى وادى به وادى عرفه را پیمودیم، حمد خدا مى‏خواندیم و نعمت‏هاى او را سپاس مى‏گفتیم و در حیرت مى‏ماندیم، از الطاف بى‏همتاى او و اکنون رسیدیم به تمناى عاشقانه، باید عبد ذلیل شویم، در مقابل معبود عزیز . قطره قطره سوز دل به خاک بریزیم، تا بذر التماس‏مان تا افلاک قد بکشد و آن‏گاه عارفانه‏ها را بخوانیم .
ای آفریدگار آوازهای شکسته! اکنون شکسته‌ترینم ، می‌خواهم با شکسته‌های دلم، به سراغ تو بیایم، با زمزمه‌های پر سوز عرفه در فرازی که مولایم حسین سر به سوی آسمان، اشک از دیده، حزن در گلو چنین تو را خوانده است: ای که از هر کسی شنواتری، یا أسرع الحاسبین، یا أرحم الرّاحمین، تو رحیمی، مهربانی، خدای رحمتی، آفریدگار محمدی،‌ ای رحیم! نیازم رو به درگاه توست و تمنایم به لطف بی‌منتهای توست، مبادا از درگاهت ناامید بازم گردانی.
یارب! می‌خواهم این نوا را چون مولایم حسین بارها و بارها تکرار کنم. آن‌چنان که او تو را می‌خواند و دل هر شنونده‌ای لرزید،
یارب! من از تو رهایی می‌طلبم، ابتدا، از خودم، از این نفس سرکش،‌ از این تنی که شهوت بر فطرتش غالب شده، آری، رهایی می‌خواهم، رهایی از زندان گناه.
یارب! مرا رها کن از هرچه که فردا مرا در نزد حسین(ع) شرمنده می‌کند،
خدایا ! دل سرد سیرم را با خورشید هدایت خود گرم کن، چنان که فردای قیامت، شرمسار نباشم.
معشوقا ! به دنبال آسمانى‏ترین واژه‏ام تا یکى از هزار نام نیکوى تو را بخوانم ...
پس دریاب به نگاهى این همه نیاز را اى بى‏نیاز ...